سال نو..(یکشنبه 87 فروردین 11 ساعت 2:18 صبح )
باز یک سال گذشت...
وزمین خسته و سنگین تر از آن سال که رفت،
می رود باز به گرد خورشید...
گوشه ای از تن این کهنه زمین..یک نفر هست که بد جور دلش غربت غمهای بشر را دارد..
یک نفر هست که بیتاب ظهور است ولی....دل ابنای بشر،همچنان زنگ گرفته است و به خود مشغول است،
نازنین معبودم،
کاش می دانستم..
که کدامین ذره..
که کجای این خاک،عطر ناب گل نرگس دارد....
لیست کل یادداشت های وبلاگ?