کسانی را که به آنها دانش می آموزید، بزرگ شمارید . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]

همصحبت

 
 
خانمان سوز بود(جمعه 86 شهریور 23 ساعت 1:9 عصر )
روزی مردی را دیدم که با لحنی دلنشین و در هزارتوهای تنهاییش شعری بر لب داشت و زمزمه می کرد،مدتها بود که در جستجوی متن کامل آن شعر بودم تا اینکه مدتی پیش آنرا در جایی دیدم،شعری زیبا و پر از سوز دل سروده ی استاد معینی کرمانشاهی :
خانمان سوز بود آتش آهی ، گاهی
ناله ای می شکند، قلب سپاهی گاهی
گر مقدّر بشود سلک سلاطین پوید
سالک بی خبر خفته به راهی گاهی
قصّه ی یوسف و آن قوم چه خوش پندی بود
به عزیزی رسد افتاده به چاهی گاهی
هستیم سوختی از یک نظر، ای اختر عشق
آتش افروز شود ، برق نگاهی گاهی
روشنی بخش از آنم که بسوزم چون شمع
روسپیدی بُوَد از بختِ سیاهی گاهی
عجبی نیست ، اگر مونسِ یار است رقیب
بنشیند بر گل ، هرزه گیاهی گاهی
چشمِ گریان مرا دیدی و لبخند زدی
دل برقصد به بر از شوقِ گناهی گاهی
اشک در چشم، فریبنده ترت می بینم
در دلِ موج ببین صورتِ ماهی گاهی
زرد رویی نَبُود عیب ، مرانم از کوی
جلوه بر قریه دهد خرمنِ کاهی گاهی
دارم امیّد که با گریه دلت نرم کنم
بهرِ طوفان زده ، سنگیست پناهی گاهی





بازدیدهای امروز: 5  بازدید

بازدیدهای دیروز:2  بازدید

مجموع بازدیدها: 42739  بازدید


» لینک دوستان من «
» فهرست موضوعی یادداشت ها «
» آرشیو یادداشت ها «
» اشتراک در خبرنامه «