هيچکس با من نيست که صميميت دستانم را دريابدو مرا درک کندهيچکس با من نيستکه دم پنجره تنايي بنشيندو تماشاگر غم بارش باران باشدو من همان مرغک غمگينم در کنج قفسکه تمام سخنش تنهائي استمن چنان شاپرک محزونمکه با اندازه تنهائي خود غمگينستبالهايم زخمي استاه اي دست نوازشگر بادتو در اغوشم گيرتشنه ي پروازمپر کشيدن به سر کاج بلندو کجاهاي پر از سبزه و گلاه...نوشيدن شبنم چه حلاوت دارددر فضائي که پر از رايحه اي داووديستسلام خوبيد؟
راز يار 2 اپديت شد
موفق باشيد